" مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً" معناى کلمه" قرض" معروف است، خداى تعالى هزینهاى را که مؤمنین در راه او خرج مىکنند، قرض گرفتن خودش نامیده، و این به خاطر همان است که گفتیم مىخواهد
ترجمه المیزان، ج2، ص: 432
مؤمنین را بر این کار تشویق کند، و هم براى این است که انفاقهاى نامبرده براى خاطر او بوده، و نیز براى این است که خداى سبحان به زودى عوض آن را چند برابر به صاحبانش بر مىگرداند.
خداى تعالى سیاق خطاب را که قبلا امر بود و مىفرمود:" جهاد کنید"، به سیاق خطاب، استفهامى برگردانید، و فرمود: کیست از شما که چنین و چنان کند؟، با اینکه ممکن بود همین مطلب را نیز به صورت امر بفرماید، مانند جمله" در راه خدا جهاد کنید و به او قرض بدهید"، و این تغییر به خاطر نشان دادن ذهن مخاطب است، چون سیاق امر خالى از کسب تکلیف نیست، ولى سیاق استفهام دعوت و تشویق است، در نتیجه ذهن شنونده تا حدى از تحمل سنگینى امر استراحت مىکند، و نشاط مىیابد.
" وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ" کلمه" قبض" به معناى گرفتن چیزى و کشیدن آن به طرف خویش است، در مقابل کلمه" بسط" و همچنین" بصط" که به معناى دادن و از خود دور کردن است، و این کلمه که در اصل از ماده (باء- سین- ط) است، و طبق یک قاعده صرفى (سین) آن به خاطر اینکه پهلوى حرف (ط) که به اصطلاح از حروف (اطباق و تقسیم) است قرار گرفته مبدل به (صاد) شده است.
و اینکه از صفات خداى تعالى سه صفت (قبض و بسط و مرجعیت) او را آورده، براى این توجه که اشعار کند آنچه در راه خدا به او مىدهند باطل نمىشود، و بعید نیست که چند برابر شود، براى اینکه گیرنده آن خدا است و خدا هر چه را بخواهد ناقص مىکند و هر چه را بخواهد زیاد مىکند، و شما به سوى او بر مىگردید و آن زیاد شده را پس مىگیرید.